راجع به مشکلات حسّ تملک و تسلّط بردیگری در زندگی زناشویی کسانی به من مراجعه کرده‌اند، یک بار آقایی از تلاش همسرش برای تسلّط بر خود و اینکه نمی خواهد یک ساعت از او جدا شود به من مراجعه کرد، مثلاً اگر غروب یا شبی با دوستانش برای پرسه زدن یا یک شب‌نشینی بیرون رود ده بار با او تماس می‌گیرد.

  مرد دیگری از این که همسرش در تمام جزئیات زندگی‌اش دخالت می‌کرد ‏و در بسیاری از موارد مرز خصوصی برای او نگذاشته است شکایت داشت و بیشتر از یکبار حالت‌هایی از قبیل درخواست طلاق به خاطر تلاش طرف مقابل به قصد تسلّط بر دیگری و حتی اجازه نفس کشیدن را به مخاطب خود نمی‌داد صورت گرفته است.

  همچنین حالت‌هایی از تلاش مرد برای تسلّط بر زن را به قصد محدود کردن آزادیهای شخصی و حتی نفس کشیدن او را نیز شاهد بوده‌ایم. مردی را می‌شناسم به ادعای این‌که او را دوست دارد در خانه را بر روی زن می‌بندد و اجازه‌ی خروج را به او نمی‌دهد و مرتب به او سر می‌زند.

  در مثال دیگر مردی که بر فکر، تصمیم و اداره‌ی اموال خانمش تسلّط یافته و اجازه‌ی هیچ نوع تصمیم‌گیری را به او نمی دهد و ادعا می‌کند او را دوست دارد و خیرش را می‌خواهد و مثال‌های دیگری از تلاش مرد برای تسلّط بر زن وجود دارد.

  حسّ تملّک و تسلّط بر دیگری در فطرت و ذات انسان از همان دوران کودکی و در زمینه‌های گوناگون مادی، مالی و معنوی و شخصیتی وجود دارد، امروز در زمینه معنوی می‌خواهم سخن بگوییم، حسّ تسلّط یا تملّک نیاز به تهذیب و مرتب کردن دارد به تا ارتباط زناشویی، دوستان و عاشقان تبدیل به مرضی نگردد که هم خود و هم دیگران را اذیت کند.

  همانا «اهمیت دادن، حسّاسیت و احترام» از نشانه های عشق نسبت به دیگری است اما یادمان باشد که به بخاطر اینکه مخاطبمان بتواند به تنهایی یا دوستان و خانواده‌اش اوقاتی را سپری کند و با آنان به زندگی کند بایستی آزادی بیشتری به آنان بدهیم.

  تسلّط و تملّک دو نوع منفی و مثبت دارد، اگر بخواهیم طرف مقابل را در جایی حبس کنیم به او مدام دستور داده و اجازه‌ی اندیشیدن، تأمّل و نظر دادن را ندهیم این کار ارتباط میان ما را از بین می‌برد، انسان آزاد آفریده شده است و برده هیچ کسی مگر خداوند متعال نیست، اما تملّک و تسلّط مثبت این است که سعی کند عشق محبوبش را به دست آورد و نه زندگی او را.

  زن و مرد در بیان حسّ تسلّط و تملّک با یکدیگر متفاوت هستند، مثلاً مردان توانایی پنهان کردن آن را نسبت به زنان بیشتر دارند، زنان هرچند بخواهند این حسّ را مخفی کنند در رفتار و تصرفاتشان قابل مشاهده است.

  بسیاری از دوستی‌هایی که یکی از طرفین قصد تسلّط و تملّک بر دیگری را دارد معمولاً به قطع رابطه و فرار و عدم استمرار آن منجر می‌شود چون حسّ تسلّط و تملّک بر دیگری آزادی را محدود کرده و ما را اذیت می‌کند.

شش ویژگی کسانی که قصد تملّک یا تسلّط بر دیگران را دارند:

اول: می‌خواهد محبوبش فقط برای او باشد و ازچشم تمام دنیا دورش کند.

دوم: می‌خواهد به محبوبش بچسبد و به مردم بفهماند که این فرد مال من است و به هیچکس تعلق ندارد.

سوم: به طور خود خواهانه با محبوبش رفتار می‌کند و اجازه‌ی خروج تنهایی را برای تفریح و یا کارهای دیگر به او ندهد.

چهارم: می‌خواهد در تمام رفتارهای محبوبش دخالت داشته باشد و اگر حتی یک مورد را بدون اجازه و خبر دادن به او انجام دهد ناراحت می‌شود.

پنجم: تمام رفتارهای او را مورد بررسی قرار داده و همیشه به او زنگ می‌زند و مورد پرس‌و‌جو قرار می‌دهد تا بداند و مطمئن شود به کجاها رفت و آمد دارد.

ششم: از دوری او احسّاس ناامنی می‌کند.

لازم است که میان عشق واقعی و حسّ تسلّط و تملّک تفاوت قائل شویم، عشق یعنی با خوشبختی، آزادی، اعتماد به نفس و اهمیت دادن به کسی که با او زندگی می‌کنید سپری می‌شود در حالیکه حسّ تسلّط و تملّک با احسّاس زیر مراقبت قرار دادن و دخالت در تمام امور ریز و درشت زندگی از قبیل غذا، لباس، ارتباطات و... همراه است.

  درمان مشکلات حسّ تملّک و تسلّط منفی این است که به طرف مقابل بفهمانیم ما با این کارها مورد تنگنا و محدودیت قرار می‌گیریم و این نشانه ارتباط درستی نیست.

  برای او تفاوت میان عشق و حسّ تسلّط و تملّک را به صورت واضح و بی‌پیرایه توضیح دهیم اگر قبول کرد و مرز خود را شناخت از مشکل عبور کرده ایم و اگر به قصد شک، حسّاسیت، حسّادت و... به رفتار خود ادامه داد درمان آن سخت است و او احتمالاً دچار نوعی مرض شده است، اگر این حسّ تسلّط و تملّک از طرف دوست بود و درمان آن را نپذیرفت راه‌حلش قطع ارتباط است، اما اگر این موضوع میان زوجین اتفاق بیفتد در هر دو زمینه منفی و مثبت آن نیاز به بحث و گفت‌وگوی بیشتری درباره جدایی و یا ادامه زندگی مشترک هست، در هر دو صورت نیاز به بررسی دقیق و گرفتن تصمیم مناسب است.

همسرانی را می‌شناسم به خاطر مسئله‌ی حسّ تسلّط و تملّک بر دیگری بعد از بیست سال زندگی مشترکشان به طلاق منجر شده است و کسان دیگری را نیز می‌شناسم با این وضعیت تا به امروز کنار آمده‌اند.